روایتی عاشقانه و طنز از یک دختر و پسر که با خود تصمیم گرفته‌اند عاشق نشوند.

این فیلم داستان یک نویسنده کوشا را روایت می کند که در تعطیلاتش در یک تفریحگاه با یک زن غریبه آشنا می شود و بسیار زود به راز های تاریکی در خارج از این تفریحگاه پی می برد

داستان رمان‌نویسی به‌نام راما که به دادگاه کیفری سن-اومر می‌رود تا از داستان لارنس کولی به‌عنوان اقتباسی امروزی از اسطوره‌ی یونان باستان یعنی مده‌آ استفاده کند. اما شرایط طبق انتظارات پیش نمی‌رود.

جس یک مادر مجرد و پرستار است که با پسر و دختر جوانش به خانه مزرعه‌ای قدیمش برمی‌گردد. کمی بعد از قرارگیری آنها در خانه، پسرش یعنی اُوِن توسط سگ گاز گرفته می‌شود و به بیماری مرموزی دچار می‌شود.

زنی جوان با دختری هشت ساله، پدری دارد که از زوال عصبی رنج می‌برد و به‌دنبال یک خانه سالمندان مناسب است که به دوستی برمی‌خورد که در ادامه...

به دو کارآگاه مأموریتی محول می‌شود تا به شهری کوچک معدن‌دار در کوه‌های آستوریاس بروند. چرا که زنی که چندین ماه مُرده بوده ناگهان زنده ظاهر می‌شود و حالا باید پی ببرند چه نیروهای تاریک و مرموزی در این کار دست داشته‌اند.

دو دوست صمیمی که دور از هم زندگی می‌کنند تصمیم می‌گیرند زندگی خود را با هم عوض کنند تا یکی رویای بلند مدت خود را دنبال کند در حالی که دیگری داوطلب می‌شود تا از پسر نوجوان آن یکی مراقبت کند.

میزبان یک برنامه‌ی رادیویی روی خط تماسی ناشناس و تهدید‌آمیز با پیام اینکه کل خانواده‌اش در خطر به قتل رسیدن هستند دریافت می‌کند و او برای نجات عزیزانش باید در یک بازی بقا شرکت کند، بازی‌ای که تنها راه پیروزی در آن پی بردن به هویت تهدیدکننده است.

اِولین و پسر حواس‌پرتش زیگی به دنبال جایگزین برای هم می‌گردند و از این رو اِولین به دنبال سرپرستی یک نوجوان ساده و آرامی در پناهگاهش است و زیگی هم به‌دنبال یک زن جوان و باهوش در مدرسه است.

در آینده‌ای نزدیک دیگر زندانی وجود ندارد. حالا زندانیان حبس خود را با خوابی طولانی می‌گذرانند تا اینکه یک روز دیوید دامیانی که روانشناس زندان است با زندانی‌ای روبه‌رو می‌شود که کنترل را بر او تماماً از دست داده.